قاب چوبی آیینه و دیواری نمور عطش عشق و اضطراب یک نوجوان در پیچ و انحنای جدیدی از بازی های روزگار پیر خیره به گذر عمر و روزهایی در عبور آشنا و ایفای نقش پلیس و سکوت سرباز و نگهبان صبور و تهدید سرقت از بازار زرگران و سنگ کبود در عمق قبور . سمت غم انگیز محله اما به من مینگرد پسرک غمگین و عاشق پیشه . گره میخورد چشمان عسلی در تقارن آیینه
به من میجوید دلیلی را سراسیمه . خیره به خشم . رنگ میپاشد بر بوم و میبندد نقش عجیبی شکل رخش. درد را میکشد با سبک سیاه قلم و سر میدهد بلند آه ناله با چکیدن های اشک و دسته های عزاداری محض مرگ یک عرب. هیات هایی در سر دسته یک الم (عَلَم) . . تازیانه میزند باد و بوران و زخم میزند بر سقف . بام ناله دارد از بارش باران و تاب های آفتاب سوزان . لوجنک دریچه اش را داد بر باد پیش از رسیدن چشم طوفان. لانه ی جوجه کلاغ صد ساله شهر مانده بودش خیره براه و از دلهره ی سقوطی بی سبب و شاید هم هجوم طوفانی ناآشنا، لانه اش را بر تاج کاج بلند، دوخته بود با ریسمان سیاه . مضطرب از وقوع حادثه و بحران سخت. دلگرم میکرد جغد پیر نیمه شبی و میگفت میرسد نوبت طالع خوش و بلکه بخت. سمت دیگر نسیم عمق میگرفت شتابزده میرسید و میپیچید به طناب رخت . تکه لباسی سفید را میربود از بند رخت و میسپردش به الاچیق وسط برکه و تخت. سیاه گربه ی کور میگفتش که گمان کنم باز باران سر بزند و کند اوقات تلخ. درون کلبه ی چوبی ولی ‌‌ پسرک افتاده بودش از عرش به فرش حس غم غریب غربت در غروب آدینه.
من به دیوار مینگرم و تقویم آویخته به میخ. نظاره میکنم به انتخاب های پیشرو. که چیده شده بروی میز سمتی نشسته آرام و بیصدا بر مچ دستانی گره خورده یک تیغ تیز. به رگ خواب مچ دسته ی تیغ .
چکه میکند از سنگ ، قطره های سرخ و خون آلوده و اصابت به سر و شکستن آیینه ها .

داستان کوتاه ادبی دیوانه ها

داستان کوتاه

های ,ی ,سر ,یک ,خیره ,سیاه ,خیره به ,اش را ,تکه لباسی ,رخت تکه ,طناب رخت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

رسا رسانه felezyabelectronic3 عشق مدرسه دارا موزیکستان nasimgraf زاگرس نشان چاپ بنر کرمانشاه | آسمان مجازي | چنليوم | فلت بد ورد فایل 24 خلاصه کتاب کیفرشناسی علی صفاری همراه نمونه سوال